» 1مبارکه » شهرستان مبارکه » مشاهیر و بزرگان » شاعر و نویسنده » مداح و شاعر آیینی انقلاب حاج امیر اسلامی فر که در فراق امام به فرزند شهیدش پیوست
شاعر و نویسنده - مطالب ویژه

مداح و شاعر آیینی انقلاب حاج امیر اسلامی فر که در فراق امام به فرزند شهیدش پیوست

خرداد 18, 1394 1019

شاعرآیینی انقلاب و دفاع مقدس حاج امیراسلامی فر(ره)”او که درعزاداری ارتحال حضرت امام به فرزند شهیدش پیوست” هیجدهم خرداد ماه بیست وششمین سالگرد عروج عارفانه مدافع خستگی ناپذیر اسلام وانقلاب فدایی حضرت امام خمینی(ره) شاعرو مداح اهلبیت عصمت (ع) حاج امیراسلامی فر راگرامی میداریم
متولد:1312شمسی عروج:1368شمسی محل عروج: یکی از مساجد محله دهنو مبارکه

کیفیت عروج: در حین نوحه خوانی در هیات عزاداری مسلم ابن عقیل(ع) درشب سوم ارتحال امام خمینی
سبک شعری: آیینی و حماسی

موضوعات اشعار:حضرات معصومین (ع)،انقلاب اسلامی ،امام خمینی(ره) ودیگرموضوعات اجتماعی

ورود به عرصه شعر و ستایشگری اهلبیت عصمت و طهارت(ع)؛ 1339 در سن 27 سالگی

سوابق مذهبی:
موسس اولین هیات مذهبی شهر مبارکه در مسجد پاچشمه با عنوان هیات متوسلین بحضرت ابوالفضل ع با همکاری جمعی از دوستان درسال 1342 در سن 30سالگی همزمان با آغازنهضت امام خمینی ره

سوابق انقلابی:از پیشکسوتان انقلاب در مبارکه وسازماتدهی تظاهرات و اجتماعات مذهبی و سیاسی از سال 1356درسطح شهرهای اصفهان زرین شهر،مبارکه و روستاهای اطرافکه چندین بار مورد تعقیب نیروهای ساواک ستمشاهی قرار گرفت
از فعالین حماسه 18 دی 57مبارکه(انهدام پاسگاه ژاندرمری رژیم شاه واعلام حکومت اسلامی درمبارکه)

سراینده اشعاربدیع و به روز اکثر راهپیمایی های قبل و بعد انقلاب همچون ورود امام خمینی و فرار شاه و روی کارآمدن دولت بختیار سراینده نوحه های حماسی با الگو گیری از نهضت حسینی همراه با گنجاندن اسامی شهدا در دروران دفاع مقدس و اجرا در تشییع جنازه های شهدا در شهرمبارکه و روستا حضور درمناطق عملیاتی دفاع مقدس همراه با سرودن اشعار و نوحه های حماسی درجمع رزمندگان اسلام خصوصا ر عملیات والفجرهشت(فاو)
نامه عرفانی زنده یاد حاج امیر اسلامی فر خطاب به فرزند شهیدش حمیدرضا

تا کی با زاغ و زغن سرگرم چریدن و طعنه اغیار شنیدن و به سیر عالم عشق و صفا به شاخصار وحدت نپریدن و از راهیان دیار بقا و مشتاقان جام عشق و بلا دورماندن و بوصال محبوب نرسیدن و یک عمری حسین حسین کردم و با حسینیان حقیقی عامل ودر میدان حاضر کمتر درآمیختن
بخدا قسم به حال شما قبطه می خورم که من با زبان ولی شما با عمل ثابت کردید حسینی حقیقی هستید

خدمت نور چشم عزیزم
آقای حمیدرضا اسلامی فر.
امیدوارم در پناه لطف حق وتحت عنایات خاصه حجت زمان وآیت یزدان حضرت مهدی (عج) واز سربازان فداکار نائبش روح خدا با به کاربستن اوامر پروردگار وسنت رسول ا… باعث سرافرازی ما بلکه باعث افتخار اهل بیتش بوده باشد ان شاء الله.

باری نامه شما به دست ما رسید خیلی خوشحال شدم. من از دست شما ناراحتی ندارم فقط ناراحتی من از اقبال پست وکم سعادتی خودم می باشد که چرا کسی مثل شما (ماشاا..) زرنگ بخواهد گوی سبقت را در جهت خود سازی روبوده و من بیچاره گول خورده و زود باور که باید بگویم این هم لله الحمد دراثر گذشت و ایثاری است که خداوند به من عنایت نموده است ، موقعیت خود را به دیگران به بخشم و در گود بمانم

خلاصه حمیدجان به من قول داده بودی یک ماهه به جبهه رفته و بیایی کارهای مرا انجام دهی تا من هم بروم و بگویم من هم انسانم و یا لااقل می خواهم انسان بشوم ، وقتی می گویم کارهای مرا ،منظورم کارهائی که استفاده مادی داشته باشد نیست، بلکه کمک فکری ام بدهی تا وضع نابسامان حساب های من با خدا و دیگران را اصلاح کنم

عزیزم نگران نباش که این جملات و یا به قولی مهملات را برایت نوشتم ،قصدم درددل بود که اگر باشما درد دل نکنم پس با که انجام دهم، چون شما هم فکرو هم عقیده من در جهت خدا هستی (الحمدا..) منتهی کمی تعجیل داری، البته حق با توست، چون جوانی (کمی به یاد ماهم باش تا ماهم برسیم)

نه در مقابل روئی نه غایب از نظری  نه یادمی منی ازما نه می روی از یاد

بجای طعنه اگر تیغ می زند دشمن زدوست دست ندارم که هرچه باداباد

عزیزم من اگرتورا می خواهم برای خدا ودر جهت خدا می خواهم و اگر تندی با تو کرده ام از جهت کندی تو دراین راه بوده است واینک نیز شاید تندی تو بواسطه کندی من در این راه است (که از خدا پوزش می طلبم و علیه التکلان)

عزیزم من تورا بخشیدم چون خدا بخشنده است و من گنهکار، ولی عزیزم مرا دعاکن که از این کند روی ودرجازدن در جهت راه خدا بدرآیم (انشااله)
اگر تو در این راه توفیقی پیدا کردی و به مقام والا و شامخ شهادت رسیدی زهی سعادت تو و افتخار و لیاقت من و اگر باز جهت تزکیه نفس خود و علو روح خود و ساختن جامعه که من هم یکی از افراد جامعه هستم ،عمری بود و برگشتی ،تصمیم بگیر با همفکری و همکاری مرا در این جهت یاری کنی (انشاا..) ومن فکر نمی کنم تو که فرزند من وهمواره با من بوده ای از قلب من آگاه نباشی ؟

تومی دانی که من نیتم در مبارکه و مسجد جامع و دیگر مجامع مذهبی چیست، ولی افرادی مسلمان نما با کلماتی تند مانند طعنه ،تهمت و بدبینی با قلب من چه می کنند ،هرچند خداهم به من صبر کرامت نموده است ولی تا کی با زاغ و زغن سرگرم چریدن و طعنه اغیار شنیدن و به سیر عالم عشق و صفا به شاخصار وحدت نپریدن و از راهیان دیار بقا و مشتاقان جام عشق و بلا دورماندن و بوصال محبوب نرسیدن و یک عمری حسین حسین کردم و با حسینیان حقیقی عامل ودر میدان حاضر کمتر درآمیختن
بخدا قسم به حال شما قبطه می خورم که من با زبان ولی شما با عمل ثابت کردید حسینی حقیقی هستید ،هرچند در راه هدف حسینی و حفظ وحدت به تاکید امام عزیز این طعنه ها و تهمتهای شمشیرگون و گلوله صفت مانع رفتار من نشده است ولی با این همه حال اینها مرا قانع نمی کند،همچنانی که شمارا قانع نشدید و رفتید ولی ای خدا:

هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک  گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

شاید مفهوم کلام مرا و سوز درون مرا آن روزی که در مسجد جامعه مکبر بودی ، در رابطه با اشخاص دون صفت فهمیده باشی ، اما آن هم گذشت و این هم می گذرد ولی خدا از سر آنها نگذرد

حمید جان خواهش می کنم شماهم برای حفظ وحدت دم مزن و علی وار استقامت کن تا منافق را خبث طینت او رسوا سازد (انشاا..)امیدوارم جواب نامه را زودتر بفرستی و این را بگویم که قبل از این که به مبارکه بیایی نامه ای مفصل و شاید بهتر از این برایت نوشته بودم ولی در مغازه مفقود گردید و خودت بعد آمدی و رفتی ، به عقیده من نامه و هرمطلبی باید انسان ساز باشد دعا و سلام را مادر، برادر و خواهرت در نامه می نویسند ولی من خواستم مطالب دیگری بنویسم تابهتر دلگرم شوی ، ممکن است ازاین نامه ناراحت گردی ولی مهرپدرو فرزندی است امیدوارم دیدار تازه و مافات جبران گردد (انشاا..)

اگر به شما پایانی و یا مرخصی نمی دهند درس را آنجا فراموش نکن و اگر مرخصی دادند فعلا بیا بعدا هم می توانی در جبهه و سنگرهای مختلف دیگر فعالیت نمائی

ترویج دین به هر چه زمان اقتضا کند گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است

باز هم التماس دعا دارم مخصوصا در جاهای حساس بویژه در توسل ها و کمیل ها چون ازخدا خواسته ام این آخر عمر استعداد شعری که دارم در جهت انقلاب و حرکت مردم بکار ببرم همچنان که تا کنون حتی المقدور بکار برده ام  و دلم می خواهد یک زمینه تبلیغاتی دوراز دغدقه کسب و کار داشته باشم که بتوانم نعمتی که خدا به من ارزانی داشته است را در مسیر سرودن اشعار حماسی و سرودهای مذهبی توام با نقل آیات قرآن کریم واحادیث ائمه اطهار(ع) بکار برم واین کار اگر توام با هجرت باشد ، معنویت خاصی دارد چون در سفر دیدار از جبهه به من ثابت شد ، هرچند در وطن هم می توان با هجرت ماسوی الله می توان این سعادت رایافت ولی تا کنون توفیق آنچنانی شامل حال من نشده است ، من حاضرم قسمتی از ساختمان را به این جهت اختصاص دهم وخدا اموراتم را کفایت کند

بهر حال دعا کن،دعا کن،دعا کن  که دعای شما بسیارموثر می باشد

جواب فوری  بدهید
پدرت  امیر اسلامی فر   1364/6/15

 

ای شیخ و شاب ، قدر بدانـید ز انقـــلاب
سراینده :شاعر ومداح بسیجی
زنده یاد حاج امیر اسلامی فر

مــــــا کشتگان که جام شهادت چشیده ایم
جــان داده ایم و جــان جـهانی خریده ایم

تـــنـــها زخاک ما ندهـــد لالـــه
صفــــــا
صــد ها هزار نخل شرف پروریده ایـــم

گاهی گلیم و غنچه گهی عطرو گه گلاب
گه خار چشم سلطه گو خون مکیده ایـــم

این نخـل ها به بار ستم پشت خــــم نکرد
بیهوده نیست سر به فلک بر کشیده ایـــم

مــــا گــر دهیـــــم عطر گل گلمحـــمــدی
زیــن عطر از ثری به ثریـــا رسید ایــــم

گفتــــا حسین حیــات، جهاد و عقیده است
ما زنده در جــهان ز جهاد و عقیده ایــم

خــوانیـد چـــون شما قتــلـوا فی سبیل را
دانید زنده ایم و به هر جا پـــدیــده ایـــم

جز منطق امــام خمــیـــنی (ره) و ایــــده اش
ازهرچه هست ما به جهان دل بریده ایم

مظلوم ظلم پرور سست و زبــون نه ایـم
بر محــو ظالم است اگر ظلم دیــده ایــم

درجنگ زخم ترکش و تیرو گلوله چیست
زین ها بتر چه زخم زبان ها شنیده ایــم

در بزم عــیـــش ، نــقـــل سرما گلوله بود
این بزم را به عشق ، درآئینه دیده ایـــــم

نیرنگ شرق و غـــرب نمودیم بر مـــلا
فخر زمان و زینب کتاب و جریــده ایـم

مـــــا بـــلــبــلان گلشن قـــد سیـم زینهار
درب سرای دون صفتان کی چریده ایـم

ای شیخ و شاب ، قدر بدانـید ز انقـــلاب
کین تارو پود با رمق جـــان طنیده ایــم

مـــا دشمن یزیــــد صفتــهـای عـالمـــیم
بوذر صفت ،حسین ره، عباس ایـــده ایم

گاهـی به آسمـــان به ســـربـــال جبرئیل
گه زیرتیغ شمــر به حـــلق بـــریده ایـم

مـــا اکبریـم ،خـــالـــق اکبر پنــاه ماست
ما اصغریم کشته به حــلـــق دریـده ایـم

گاهی به کــربلا و گهـــی کوفه پـــاسدار
گاهـــی به شام ، کنج خرابه خزیده ایــم

الــگو به خــانواده ما کار زیـــنب است
زینب صفت، یزید عــــزلت کشیده ایـــم

حزب خــدا بقـــول خــدا هست غالبـون
مهدی بــیـــا که منتظــراین وعیده ایـــم

“اسلامیا”زقــــول شهــیـــدان پیــــــام گو
مارهنمود ترا بــه سرود و قصیده ایـــم

بـــرگو به دشمـــنان خــــدا و منـــافـــقان
تهمت به ما بس است که ما داغ دیده ایم

 

برای شاعر ومداح اهل بیت حاج امیر اسلامی فر

مربی شهیدان، حاج امیر است

مرید راه ایمان، حاج امیر است

و مداح شهیدان، حاج امیر است

همان پیـری که بــر روی لبـانش

بود ذکرحسین جان،حاج امیر است

کلام وحی در جانش اثـر کرد

همان قاری قرآن حاج امیر است

کسی که باطنش یک عمر بوده ست

چنان آیینه تابان ، حاج امیر است

جوانش در شلمــچه شد فدایـــی

مربی شهیدان، حاج امیر است

کسی که نوحه خوان شد بر خمینی

همان پیر جماران ،حاج امیر است

برایش نوحه خواند و کرد پرواز

بسوی باغ رضوان حاج امیر است

اسماعیل سکاک- قزوین

93/2/10

 

141 15 16 12 13

به این نوشته امتیاز بدهید!

میلاد زارع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×