» 1مبارکه » اخبار شهرستان مبارکه » نظريه شهر و شهروندگرايي از ديدگاه مهندس نفري شهردار مباركه
اخبار شهرستان مبارکه - مطالب ویژه

نظريه شهر و شهروندگرايي از ديدگاه مهندس نفري شهردار مباركه

تیر 15, 1393 008

تند و تند از سينه كش پله‌هايي كه مرا به ا تاق آقاي شهردار مي‌رساند مي‌گذرم و خود را به آقاي منشي معرفي مي‌كنم و مي‌گويم وقت ملاقات دارم. لبخندي مي‌زند و تعارف مي‌كند كه چند لحظه استراحت كنم تا كارها را رديف كند.
نشستن كنار پنجره‌هاي سكوت ومنتظر ماندن براي خبرنگاران و از جمله من ديگر عادت شده است. سكوتي كه در آن مي‌توانم يكبار ديگر سئوال‌هايم را تنظيم كنم و به شوق كودكانه‌اي كه در چنين لحظاتي به دل و دستم مي‌پيچد مهار بزنم.
مخاطبم در اين مصاحبه مهندس ناصر نفري است. شهردار مباركه. عاقله مردي كه از فصل‌هاي دور سازندگي مي‌آيد. اولين ديدارم با او بر مي‌گردد به سال ۱۳۷۳ كه كسوت شهرداري خوانسار را پوشيده بود و به مشاقي جملات بهاري درآن شهر لاله‌گون پرداخته بود. شهري پر از بكارت مناظر و سرگردان ميان سنت‌هاي ديرين و عوارض شهرنشيني جديد. در آن زمان،‌بارها از خود پرسيده بودم مگر مهندس نفري مي‌تواند شعر خورشيد ببارد بر غرور متعصب مردمي كه به زندگي درسنن گذشته عادت كرده‌اند؟ مردم خوانسار در آن سال‌هاي دور، جغرافياي خود را با سيم‌هاي خاردار، از فرهنگ ادباري و مهاجم جدا كرده بودند و نمي‌خواستند پيوندهايشان با قيچي‌ ناهنجاري‌هاي وارداتي بريده شود. پس مهندس نفري چه مي توانست بكند در اين خاموشي و بستگي مطلق. دست او به كجا بند بود؟
غلت مي خورم در خاطرات آن سال‌ها و به ياد مي‌آورم صبوري مهندس نفري را در ملاطفت‌هايي كه با مردم مي‌كرد. چند ماهي از دوران شهردار شدنش نگذشته،‌شاهد بودم كه بالاخره رمز زبان مفاهمه با همشهريانش را يافت و صميمانه حال دلشان را پرسيد. چشمه‌هاي عاطفه روان شد و دفتر كارش تبديل شد به جلساتي كه حالا مردم براي درك نيت‌اش به آن آمد و شد مي‌كردند و به احترام افكار نويني كه براي احياي شهر ارائه مي‌داد سراپا گوش مي‌شدند.
خصوصاً آنكه در سيلابي كه پيش‌تر آمده بود و چهره شهر را گل اندود كرده و چهل شهروند را به هلاكت رسانده بود، ساختن دوباره شهر به محالات مي‌مانست. اما مهندس نفري نقش‌هايي در خشت شهر مي‌ديد كه باورش چندان آسان نبود و به هر حال به زودي چندان گفت كه مردم آستين‌ها را بالا زدند. پيك خبرهاي خوب در راه بود. بلدوزرها غرش كردند. راه‌ها كشيده شد. سبزينه‌هاي شهر رنگ به رخسار گرفتند. به جاي ديوارهاي خشت وگلي،‌آجر روي آجر نشست و نظم و استحكام بر هيبت شهر مستولي گرديد. به سال نكشيده،‌شهرداري خوانسار تبديل شد به اتاق مشاوره مردم و …
مهندس نفري چنان ابيات سازندگي را زير گوش خوانسار تلاوت مي‌كرد و به هم چيز رنگ معرفت مي‌زد كه سرافرازي،‌معنا پيدا كرد و رفت تا اوج. رفت تا باور مردم.
باز غلت مي‌زنم درخاطرات و به ياد مي‌آورم روزهايي راكه مهندس نفري با همين لحن محبوب،‌شهردار خميني‌شهر و نجف آباد شد و همه جا با حضورش نوري از جنس سازندگي پاشيد.به ياد مي‌آورم كه به لحاظ روح لطيف و شاعرانه‌اش هر جا رسيد و به هر شهر، در گوش نازك‌ترين نهال باغچه سوره رستن سرود و چهره عبوس شهرها را به طراوت گل‌ها و زيبايي آراست و يادگارها از خود به جا گذاشت. او عادت كرده بود ذهن خواب‌آلود كوچه‌هاي هر شهري را از گرد خاموشي برگيرد و به چشم هاي شيشه‌اي ذوب شده دركوره فراموشي، خوب ديدن را هديه كند.
صادقانه‌ترين كلام مهندس نفري در اين سال‌ها،‌حرفي بود كه با مردم مي‌زد و ازآنان مي‌خواست درپناه نظام اسلامي، بهترين‌ها را بخواهند و پنجره‌اي رو به بهار زيبايي‌ها بگشايند. مهندس نفري همواره در نواي ذهن و دلش به يك باور ايمان آورده بود و مي‌گفت: مردم شهرم ازتمام زمين مهربان تر هستند و راستي هم كه چنين بود.
وقتي او با كوله باري از تجربه به شهرداري شاهين شهر منصوب شد،‌اين شهر به خطي كژومژ فرو افتاده بود. اوضاع چنان در هم و برهم شده بود كه ديگر حادثه،‌اخطار نمي‌شد بلكه مرتب اتفاق مي‌افتاد… اگر در خوانسار و خميني‌شهر و نجف آباد، قطار توسعه به همت او و همكارانش ريلگذاري شده بود و همه چيز به صورت قاعده‌مند پيش‌مي‌رفت اما اين دريغ كه در شاهين شهر ،‌قطاري در حال حركت بود كه ريلي نداشت(!!) و فقط مي‌رفت و بر جگر شهر خطوط مورب و درهم مي‌گذاشت. شهر هيچ برنامه مدوني نداشت.
اولين اقدام مهندس نفري در اين فصل تازه برنامه‌ريزي بر مبناي توسعه پايدار و ساماندهي بارزه‌هايي بود كه به صورت علي اصغري و ديمي در جاي جاي شهر و بدون هيچ ارتباطي با هم ساخته شده بود. هر كه آمده بود بر حسب سليقه، عمارتي نو ساخته بود كه پنجره‌هايش هرگز رو به مردم باز نمي‌شد،‌شهري مدرن اما خالي از محتوا…
طراحي برنامه پنج‌ساله براي اين شهر هيجان زده و قرار دادن واقعيت‌ها در برابر جامعه نوخواه و جامعيت بخشي به شهر از جمله اولين اقدامات اين سرباز سازندگي بود. سربازي كه به لحاظ وابستگي‌اش به خانواده معزز شهدا نگران ارزش‌ها بود و نمي‌خواست هيجان نو شدن شهر با بي‌محتوا شدن آن مماس گردد.
آنچه در اين شش سال در شاهين شهر و زير نگاه شهردار اتفاق افتاد برآمدن سازه‌اي از يك شهر مدرن و جديد بود كه ملاطش از عشق به ارزش‌ها برداشته شده بود. ساختن پنج فرهنگسرا در جهت توليد شهروند امروزين، دو ورزشگاه بزرگ با ۱۷ هزار ورزشگار براي سلامت شهروندان،‌ده‌ها بوستان و پارك براي تفرج مردم، ساخت ۱۶ مسجد براي تهذيب روحيه شهر، باغ اختصاصي بانوان ويژه حرمت بخشي به مقام زنان، احداث به روزترين و زيباترين ابنيه عمومي كه نه تنها در ايران بلكه در خاورميانه نمونه است. تبديل مناطق حاشيه شهر به شهرك‌هاي توسعه يافته و مدرن به طوري كه هر كدام يك قطب و زيستگاه اجتماعي با همه امكانات باشند. ساخت بزرگ‌ترين كتابخانه استان در ده طبقه آراسته به تمام مكانيسم‌هاي ديجيتالي، ساخت پاركينگ ده طبقه با نگاهي به حجم ترافيك در ده سال آينده، مدرانيزسيون سيستم‌هاي خدماتي، اصلاح مهندس مبادي ورودي‌هاي شهر،‌ساماندهي NGO هاي اجتماعي به عنوان بازوان فكري واجرايي شهرداري و صدها اقدام ديگر كه توصيف و تفصيل هر يك در اين مختصر نمي‌گنجد از جمله دلايل رويش شهري است كه سبزترين حوادث در آن اتفاق افتاد تا شاهين شهر، عروس شهرهاي استان اصفهان و بارزه‌اي از تمدن اسلامي منطقه گردد.
باري، در هودج اين خاطرات نشسته‌ام كه منشي صدايم مي‌كند تا نزد مهندس نفري بروم و من ‌با برداشتن يكي دو قدم از پل بي‌قراري مي‌گذرم.
مهندس نفري همان بود كه بارها ديده بودم. مؤدب، موقر با لبخندي هميشگي كه به لبانش سنجاق شده است.
به ياد مي‌آورم كه مهندس نفري چند سالي است به عنوان نماينده شهرداران سراسر كشور در شوراي سازمان شهرداري‌ها و دهياري‌هاي كشور و استان به نظريه پردازي اشتغال دارد. پس چه بهتر كه مصاحبه‌ام را از همين منظر آغاز نمايم.

IMG_3047

تجربه‌ام از عملكرد شما چنين است كه جنابعالي اصولاً‌به شهروندگرايي اهميت زيادي مي‌دهيد. آيا اين برداشت صحيح است؟

بسم‌ا… الرحمن الرحيم. بله،‌درست است. البته خيلي از دوستان با بنده همفكر نيستند و از تريبون‌هاي زيادي شنيده‌ام كه شهروند گرايي را در ساختارهاي توسعه‌اي، امري مؤخره مي‌دانند و به ساخت شهر از بالا اعتقاد دارند. مي‌گويند اصولاً شهرنشيني پديده‌اي ناخوشايند است و باعث گسست كلني‌هاي اجتماعي مي‌شود، اما تحليل دقيق ويژگي ها و ساختار زندگي شهري روشن مي‌سازد كه شهرنشيني و شهروند گرايي به خودي خود ناخوشايند ونامطلوب نيست،‌بلكه آنچه بسياري از شهرها را ناخوشايند كرده عدم توجه به ماهيت شهر وشهرنشيني است.
شما هميشه و در طول ۲۰ سال تجربه مديريتي در شهرداري‌هاي استان،‌اصل را بر حضور مردم قرار داده‌ايد. دلايل شما دراين زمينه چيست.
باور من بر اين است كه اساساً‌ ماهيت انقلاب اسلامي از مردم نشأت مي‌گيرد. هر جا مردم باشند، توفيق هم همراه خواهد بود. در طرح‌هاي شهري هم همينطور است و تا كيفيت شهروند گرايي و پاسخ دهي مناسب به كمبود آنها مدنظر قرار نگيرد و به عبارت ساده‌تر همگرايي حداكثري اتفاق نيفتد، شهرها ساخته نخواهند شد و به شهرآرماني نخواهيم رسيد.
ممكن است درباره شهروندگرايي و چگونگي حصول آن توضيح دهيد؟
مشاركت مردمي از مهمترين ويژگي شهر “شهروندگرا” است. بايد بتوان محيط‌هاي شهري را به صورت كليتي واحد و نه مجموعه‌اي از اجزاي جداگانه و غير مرتبط و يا حتي متضاد، ديد. در اين ميان، بيش از همه به تعهد و مسئوليت ساكنان و شهروندان نياز است. نه تنها مردم بايد براي ايجاد قدرت اقتصادي،‌جاذبه گردشگري،‌قابليت اسكان، پايداري،‌سرسبزي و ديگر آرمان‌هايي كه در محيط‌هاي شهري مطرح است بكوشند بلكه بايد فرياد بزنند كه كيفيت بهتري از زندگي را به طور كلي مي‌خواهند و متعهد شوند كه براي دستيابي به آن تلاش كنند.
آيا مي‌توانيد نمونه‌هاي مصداقي از همگرايي و مشاركت مردمي در شهرها را بيان فرماييد.
من در هر جايي كه به عنوان شهردار خدمت كرده‌ام به درجاتي از اين توفيق دست پيدا كرده‌ام در خوانسار همين اتفاق افتاد. يعني به طريقي مردم را متوجه كردم كه شهر مال آنهاست و همين موضوع حس تعلق را به وجود آورد. در خميني‌شهر و نجف آباد هم همينطور،‌مردم بازوي اجرايي شدند و اركان شهرداري فقط ابزار و تصميمات آنها شد. نمونه ديگري را مي‌توانم از شاهين شهر بياورم كه در مدت ۶ سالي كه آنجا بودم،‌شهر به يك خانواده تبديل شد و مهمترين توفيق شهرداري اين شد كه پا به پاي نيازهاي روحي وساختاري مردم گام برداشت. هميشه به همكاران در طي اين ۲۰ سال تذكر داده‌ام كه در راستاي ايجاد شهر “انسان گرا” بايد نيازهاي رواني و عرفاني مردم يكجا برآورده شود و ساير الزامات فني مطابق آن طراحي گردد.در شهر “انسان گرا” و براي ايجاد حس تعلق در مردم بايد حتي سراغ احساسات فراموش شده آنها هم رفت و آن را باوركرد تا آن همگرايي مورد نظر اتفاق بيفتد.
آيا درست فهميدم كه منظور شما از شهر “ شهروندگرا” ساخت هويت شهر بر مبناي سلايق مردم است نه تكنيك‌هاي مدرنيزاسيون؟
كاملاً باور من اين است كه هويت شهري،‌يعني هويت شهروندان آن شهر كه مثلاً‌ چگونه مي‌انديشند. چه امكاناتي در دست دارند،‌چه متخصصاني ازآنها نبوغ خودرا مطرح مي‌سازند. زماني كه اين عوامل انساني در كنار يكديگر قرار بگيرند، آن وقت تركيب هويتي شهر كه سيمايي از فرهنگ و نگرش جامعه است نمايان مي‌شود. به عبارت ساده‌تر بروز كيفيتي همه مشمول به نام (شهروندگرايي‌) يعني هويت شهر.
آيا در مباركه هم به دنبال چنين تفكري هستيد؟ چقدر موفق شده‌ايد؟
بله … مباركه شهر بزرگي است. داراي هويت تاريخي شگرفي است كه باعث قوام و دوامش در طول تاريخ شده است منتهي به نظر مي رسد اين پيوندهاي اجتماعي در حال فرو ريختن است. گاهي ديده شده كه مردم خود را از مكانيسم‌هاي اجرايي مثل شهرداري منتزع مي‌دانند و معتقدند وظيفه احياي شهر فقط مختص يك ارگان است. البته اين نظر غالب نيست ولي به هر حال وجود دارد. ضمن اينكه اين تفكر تنها مختص مباركه هم نيست،‌اين از عوارض شهرنشيني به صورت تجزيه عناصر شهري است. بنده ظرف يكسال گذشته سعي كرده‌ام با حضورم در مراجع و مراجعات مردمي به اين موضوع اشكال كنم و خوشبختانه با نگاه‌هاي مهربان مردم در واگشايي از آن راز معصوم بپردازم. بگويم شهر بدون مشاركت آنها ساخته نخواهد شد. و حتي اگر هم ساخته شود به سمت بهار و هويت بهاري آنها نخواهد رفت. به آنها گفته و باز هم مي‌گويم كه مباركه را فقط مي‌توانيم با نفس‌هاي سبز آنها آبادتر كنيم. به آنها گفته‌ام كه تنها در سايه حضور آنها مي‌توانيم به ديدار آفتاب معنويت شهردلخوش باشيم. به آنها گفته‌ام كه (برند) مباركه در هويت ناب مردم اين سرزمين نهفته است و بايد كمك كنيم تا گوهرهاي اين نازدانه فرهنگي به وسيله دستمال همگرايي و مشاركت دوباره تلالؤ يابد.
از مهندس نفري مي‌خواهم دروسعت نظريه خود مبني بر ايجاد شهري شهروندگرا، مسئوليت‌هاي يك شهردار را بيان كند غافل از اينكه طبع شاعرانه اين بار هم غافلگيرم مي‌كند. وي به وجه مطابيه آميز كه حسن ختامي بر اين گفتگوست مي‌گويد:
با حفظ سمت پليس و شهردار منم
آتش بنشان كوچه بازار منم
منشي،‌تلفنچي ومدير بحران
راننده و آبدارچي و چلپار منم
كي مال خريديم و نمي‌دانستيم
مسئول نگهداري از انبار منم
غسال به كيش است و كليدش دستم
غسال نياز گردد اين بار منم
خواهش كنمت خلاف قانون نكني
چون متهم اول اين كار منم
هر منبع وهر اداره كاماربخواست
از من طلبد،‌منبع آمار منم
از ريزعلي خواجوي ار خواهي بپرس
گويد به تو دهقان فداكار، منم
با اين همه شوق،‌باز هم مي‌گويم
در حق و حقوق،‌همچو بيكار، منم
مأمورچنان سئوال ازمن مي‌كرد
دزد گله مش تقي انگار من
اين كاش قبول مي‌شد استعفايم
در حسرت آزادي از اين كار،‌منم
منبع: روابط عمومی شهرداری مبارکه

به این نوشته امتیاز بدهید!

میلاد زارع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×