» عمومی » مذهبی و حماسی » بیوگرافی شهدا » فرماندهی دلیر و بی ادعا (زندگینامه سردار شهید اکبر رفیعی)
بیوگرافی شهدا - شهدا - مذهبی و حماسی - مطالب ویژه

فرماندهی دلیر و بی ادعا (زندگینامه سردار شهید اکبر رفیعی)

خرداد 28, 1394 1048

پرتال جامع شهرستان مبارکه – شمس ، فرماندهی دلیر و بی ادعا، زندگی نامه سردار رشید اسلام شهید اکبر رفیعی ، معاون گردان امام حسین(ع) لشگر نجف اشرف

a1

سردار سپاه اسلام شهید اکبر رفیعی در سال 1344 در خانواده ای مذهبی و کشاورز در روستای کرکوند چشم به جهان گشود و در همان کودکی با قرآن آشنایی پیدا کرد تا این که در مدرسه امیر کبیر شروع به تحصیل نمود و در اوقات فراغت در امر کشاورزی به کمک پدرش میشتافت و او را در این جهاد مقدس یار و یاور بود , شهید رفیعی به تحصیلات خود ادامه داد تا این که مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی آغاز گردید, با شروع این مبارزات شهید رفیعی برای به ثمر رساندن انقلاب در سطح روستا حضور فعال و گسترده داشت و همراه با دیگر همرزمانش همچون شهید حاج اسماعیل بهرامی در تظاهرات بر علیه نظام طاغوتی شرکت نموده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 در تشکیل بسیج مستضعفین در روستا نقش فعالی داشت با توجه به این که هنوز در مبارکه پایگاه بسیج تشکیل نشده بود با همت دیگر برادران اقدام به تشکیل پایگاه مقاومت در روستا نموده و در فصل زمستان و تابستان شب و روز خود را وقف پاسداری و حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی و پاسداری از مردم روستا در مقابل هجوم ضد انقلاب نمود بعد از این که مدت 3 سال از پیروزی انقلاب میگذشت با شروع جنگ تحمیلی همراه با یکی از همرزمانش از اولین نیرو هایی بودند که به طور داوطلب از این روستا پس از طی دو هفته آموزش های چریکی به مناطق عملیاتی غرب کشور اعزام شد و سه ماه با ضد انقلاب در محورهای عملیاتی سنندج مبارزه کردند سردار شهید پس از بازگشت مجددااز طرف بسیج به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شده و در عملیات بود که به عنوان سر دسته گروهان انتخاب شد و پس از انجام این عملیات به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبارکه در آمد و پس از بیست روز که از عضویت در سپاه او میگذشت ماموریت یافت که به مدت 6 ماه در لشگر رسته توپخانه لشگر امام حسین انجام وظیفه نماید . در همین ایام بود که عملیات پیروزمند رمضان شروع شد و شهید اکبر رفیعی در آن عملیات مسئولیت آتشبار را بر عهده گرفت و به خاطر رشادت ها و شجاعت های بی نظیری که از خود به جای گذاشته بود به عنوان معاون گروهان به مدت 4 ماه در منطقه عملیاتی پاسگاه زید خدمت میکرد و پس از آن با شروع عملیات زنجیره ای والفجر به عنوان فرمانده گروهان در تیپ مستقل قمر بنی هاشم شروع به خدمت نمود و در عملیات والفجر 4 نیز از ناحیه کتف مجروح شده و پس از این ایام مدتی را نیز در تبلیغات سپاه پاسداران مشغول خدمت به اسلام بود ولی با آغاز عملیات خیبر راهی جبهه های جنگ شده و در عملیات با حفظ سمت قبلی شجاعانه با کفار بعثی میجنگید تا این که پس از مدتی رزمندگان کفر ستیز اسلام عملیات بدر را بر علیه کفار بعثی شروع کردند که سردار شهید سپاه اسلام برادر اکبر رفیعی به عنوان معاونت گردان در لشگر امام حسین مشغول انجام وظیفه شد و پس از اتمام این عملیات مدتی در خط پدافندی جاده خندق که تحت نظر لشگر امام حسین بود خدمت میکرد تا این که پس از چندی از لشگر امام حسین به لشگر نجف اشرف منتقل شد و چون منطقه عملیاتی قادر در غرب کشور برای لشگر نجف اشرف تدارک دیده شده بود, برادر شهید اکبر رفیعی به عنوان فرمانده گروهان در عملیات شرکت کرد و در همین عملیات مجروح شد و پس از بازگشت مدتی در مجتمع آموزشی مشغول به تحصیل شد که در این هنگام عملیات والفجر 8 از سوی رزمندگان اسلام جهت آزاد سازی شهر فاو شروع شد و سردار بزرگ سپاه توحید با سمت فرمانده گروهان در این عملیات شرکت کرده و شجاعانه با کفار جنگید و پس از مدت 9 ماه آموزش غواصی خود را آماده نمود و به عنوان فرمانده گروهان غواصان خط شکن در عملیات کربلای 4 شرکت نمود و مجددا با آغاز عملیات پیروزمند کربلای 5 تا شروع عملیات جدید همچنان در جبهه و جنگ حضور گسترده ای داشت تا این که عملیات زنجیره ای در غرب کشور در منطقه سردشت به نام نصر پنج شروع شد که برادر شهیدمان اکبر رفیعی به عنوان معاون گردان امام حسین(ع) در این عملیات نیز شرکت کرد و در صبح پیروزی همین عملیات بود که در تاریخ 3/4/1366 در حالی که ظلمت شب میرفت که جای خود را به نورانیت روز دهد فرشته های رحمت آمده بودند تا عاشقی را به پیش معشوق ببرند و در این هنگام بود که ندایی از آسمان رسید آری چه صورت دلپذیری داشت این ندا( یا ایتها النفس المطمعنه  ارجعی الی ربک راضیه مرضیه) که اندرون این ندا خبر پیوستن جانبازی دیگر به ملکوت اعلی بود و در این هنگام روحی به معراج رفت که عاشق صادق بود و جانی به جانان پیوست که پاک و مخلص بود آری این سردار رشید سپاه توحید اکبر رفیعی بود که بر بال ملائک به دیدار معشوق شتافت و ردای شهادت بر قامت خود پوشید.              

 روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 

a2 a3

وصیت نامه سردارشهید اکبر رفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایها الذین آمنو لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولو ما لا تفعلون ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص

ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل خلاف آن میکنید بترسید از این که سخنی بگویید و خلاف آن کنید که بسیار سخت خدا را به خشم و غضب می آورد خدا آن مومنان که در صف جهاد کافران مانند سد آهنین محکم و پایدارند بسیار دوست میدارد.

خدایا چه بنویسم ؟ خدایا غیر از شکر تو چه دارم که بنویسم خدایا غیر از شکر این که به من توفیق جهاد در راهت را عطا کردی چه دارم بنویسم؟ خدایا تو را شکر میگویم که به من توفیق دادی که بتوانم به همه زرق و برق دنیای فانی پشت پا بزنم و مرا در دوست داران خودت راه دادی. خدایا تو را شکر که به من پدر و مادری دادی که مرا برای رضای تو تربیت کنند و به طرف تو حرکت کنم . خدایا تو را شکر که به من دوستانی دادی که همه آنها برایم الگوی شجاعت و رشادت و شهامت بودند و هستند . خدایا تو را شکر که به من توفیق دادی که بتوانم در مقابل مرگ قد علم کنم و در مقابلم حقیر و ذلیل شود.

خدایا تو میدانی که در مکتب ما مرگ حقیر است خدایا شکر تو در وصف نمیگنجد فقط میتوانم بگویم خدایا شکر.

با درود فراوان بر محمد (ص) خاتم پیامبران ، او که دین کامل را برای انسان عصیانگر به جهان آورد و ارزشهای انسانی را از نو سازمان داد و در راه هدف مقدس که رسیدن به الله باشد سازماندهی نمود و با درود بر حسین(ع) که درس چگونه زیستن و چگونه مردن در راه هدف را به ما انسانها آموخت و سلام بر مهدی موعود که شبها و روزهایمان در انتظارش سپری میشود و قلبمان به امید ظهور او میتپد و درود بر امام عزیز ، او که با نفس مسیحاییش دوباره به اسلام جان تازه ای بخشید. و سلام بر آنهایی که هیچ خوفی از مرگ ندارند و چون شیر در سیاهی شب به قلب دشمن میزنند آنهایی که در بهترین سنین زندگی به همه زرق و برق دنیا پشت کرده اند و به سوی معبودشان پرواز میکنند . آری امت اسلام شمایی که در مراسم و عزاداری های شهدا شرکت میکنید شما مات واقعی هستید چون یاور اسلام هستید. دنیای غرب با تحریک عراق او را وادار به جنگ با ما کردند و بعد از مدتی متوجه شدند با مردمی که با تقوا و شجاع هستند نمیشود جنگید و مسئله صلح تحمیلی را پیش کشیدند و در حال حاضر هم وضع کشور های غرب به خصوص خود کشور عراق طوری شده که مردم مظلوم عراق به کشور ما میپیوندند و از آن طرف همه کشور های ابر قدرت به خلیج هجوم آوردند. آری این عظمت اسلام است که خواب را از چشم ابر قدرتهای دنیا ربوده و همه از ترس این که روزی همه دنیا را عظمت اسلام نپوشاند به این اقدامات دست میزنند ولی نمیدانند که ملت ما عاشق شهادتند و مانند کوه ، مقاوم و استوار مانده اند.

امت عزیز قدر این اسلام را بهتر بدانید و دین خود را به اسلام ادا کنید که فردای سختی در پیش داریم و اما مسئله بعد که مهمترین مسئله بعد از جنگ و حتی در ردیف جنگ است و آن چیزی که به جنگ و مبارزات ما رنگ و بوی الهی میدهد مسئله ولایت فقیه است که در حال حاضر به عهده امام است، او که با رهبری پیامبر گونه اش انقلاب ما را در بحرانی ترین لحظات هدایت و پشتیبانی میکند و ما که با اسلام بیگانه بودیم با وجود او به خویش تن اصلی خویش عروج نموده و آنچنان که شایسته یک انسان متعهد و مسلمان است در قرن بیستم ظهور نمودیم

آری برادران و خواهران مواظب باشید که گروههای خدا نشناس میخواهند رهبری را تضعیف کنند. به به گروه هایی که به هر نحوی میخواهند به خط رهبری امام که همان خط حضرت محمد و علی است ضربه وارد کنند هشدار میدهیم که بترسید از روزی که خشم خداوند شما را بگیرد و بترسید از روزی که دست انتقام الهی از آستین امت و حزب ا… بیرون آید و شما را به جایی بفرستد که لایق و شایسته آنجایید . هشدار به شما که مخالفان واقعی اسلام هستید ، در هر لباسی که میخواهید باشید اگر میخواهید از خط امام خارج شوید سرنوشتی چون خوارج خواهید داشت و عذاب دنیا و آخرت گریبان گیرتان خواهد شد.

اما پدر و مادر عزیزم خداوند به شما اجر عظیم عنایت بفرماید که امت خودتان را خوب امانت داری کردید و سپس آن را تحویل صاحب اصلیش دادید . من که زبان تشکر را ندارم فقط برایتان دعا میکنم که خداوند به شما صبر عنایت فرماید و امیدوارم در حیات دنیویم نتوانستم یاوری برای اسلام باشم شاید مرگم برای اسلام افتخار باشد. اگر خدا خواست و جنازه ام به دست شما نرسید هیچ ناراحت نباشید که ما راضی به رضای خدا هستیم اگر بدنم قطعه قطعه شود آن موقع دستهایتان را بالا ببرید و خدا را شکر کنید که خدا شهادت و سعادت را نصیبم کرد و راضی به رضای حق باشید.

امیدوارم کمی به این شهدا بیندیشیم و ببینیم روزی مرگ به سراغ ما نخواهد آمد و کمی به آن وقت که ما را در قبر میگذارند بیندیشیم که موقعی که خاک بر روی جنازه ما ریختند کیست که به فریاد ما برسد؟ در آن تاریکی و فشار قبر غیر از اعمال دنیوی چیزی داریم؟

به آخرت فکر کنید در آخرت چیزی از مال دنیا دست شما را نخواهد گرفت و دست خالی و بار معصیت محشور میشویم. خداوند به همه ما توفیق ترک معصیت عنایت فرماید . در پایان از کلیه برادران که اگر خدای ناکرده ناراحتی از من دارند میخواهم که بزرگواری کرده و مرا به خاطر خدا ببخشند.                          والسلام

               a4           

به این نوشته امتیاز بدهید!

میلاد زارع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×