» اخبار ایران و جهان » دشمن تراشی ناخودآگاه برای بهشتی/آخرین فریادها زیرآوار ساختمان حزب
اخبار ایران و جهان

دشمن تراشی ناخودآگاه برای بهشتی/آخرین فریادها زیرآوار ساختمان حزب

تیر 13, 1395 0010

دانشجویان پیرو خط امام پس از تسخیر سفارت آمریکا، خواسته یا ناخواسته وارد بازی پیچیده ای شدند که در نهایت ضرری بزرگ برای شهید بهشتی به همراه داشت.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست، نفیسه رحمانی: سی و پنجمین سالروز شهادت بهشتی و یارانش در حزب جمهوری اسلامی نیز گذشت. سی و پنج سالی که جز در هفته آغازین تیر ماه سخنی از این «هفتاد و دو ملت» به گوش کسی نمی رسد. بهشتی و یارانش آخرین فریادهایشان را زیر آوار دیوارهای ساختمان حزب در محله سرچشمه تهران جا گذاشتند.

از هفتم تیر ماه سی و پنج سال پیش صدایی از دفتر حزب جمهوری به گوش نمی رسد. نه کسی از بهشتی می گوید و نه کسی از بهشتی می شنود. سکوتی از جنس تغافل که اگرچه در ذهن خود می داند رمز و راز زیادی در کلام و منش بهشتی نهفته، اما سعی می کند همیشه و همه جا او را انکار کند.

چه آنگاه که از عدل و فقر و حکومت می گوید، چه آنگاه که در سیاسی ترین وجه فعالیتش، روبه روی نمایندگان آمریکایی می نشیند و سخن از حق مردم ایران و نظام اسلامی برای حیات در دنیای امروز به لب می آورد. بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد…!

یکی از مهم ترین نمادهای این تغافل و انکار و سکوت، جریان مذاکرات وی با طرف آمریکایی درباره مسائل سیاسی و اقتصادی جاری در ایران آن روز است. مذاکراتی که الحق نمونه راهگشا و مهمی برای زندگی و سیاست ورزی در جهان امروز است. آنچه یارِ دیرینِ انقلاب، سالیان پیش بر زبان آورد و با آن دنیا را محو سیاست خود کرد، همان است که ایران امروز به آن محتاج است. لفظی انقلابی و لحنی کوبنده در کنار محتوایی هوشمندانه و البته راهگشا.

متاسفانه واکنشی که همواره در برابر طرح مسائلی از این دست صورت داده شده است در مرحله اول تکذیب و در مرحله دوم سکوت بوده است. آنگاه در زمان حیات شهید بهشتی سخن از مذاکره وی با آمریکایی ها به میان مردم آورده شد، چنان واکنش های تندی ترتیب داده شد که فرصت سخن در این باره را از او گرفت. همراهان وی در جریان انقلاب هنوز هم نمی توانند بپذیرند که چنین اتفاقی به واقع رخ داده و البته مهم تر از اصل رخ دادن این جریان، کیفیت این دیدار و صحبت های رد و بدل شده در آن جلسات است.

دشمن تراشی ناخودآگاه برای بهشتی با انتشار گلچین اسناد لانه جاسوسی

دانشجویان پیرو خط امام پس از تسخیر سفارت آمریکا، خواسته یا ناخواسته وارد بازی پیچیده ای شدند که در نهایت ضرری بزرگ برای شهید بهشتی به همراه داشت. انتشار اسناد دیدار وی با لینگن و هایزر، به صورت گلچین شده، در فضای ایران دهه شصت، چیزی غیر از دشمن تراشی ناخودآگاه برای وی به همراه نداشت. بسیاری از مردم شائبه ارتباطات نادرست و ناهمگون با جریان انقلابی را از سوی بهشتی در سر پروراندند و موضع گیری سرسختانه ای نسبت به وی پدید آمد. او بارها و بارها در جلسات و مصاحبه های زیادی خواستار شد که از تریبون رسانه ملی به ارائه توضیحاتی در این باره بپردازد و حتی از دانشجویان فعال در جریان سفارت خواست که تمامی این اسناد را منتشر کنند، اما پاسخی به این درخواست های وی داده نشد. مسئله تا تیر ماه هزار و سیصد و شصت مسکوت ماند و به ناگاه بهشتی از میان مردم پر کشید.

رویکرد مخفی کاری و سکوت در این باره حتی تا به امروز ادامه داشته است. طبق اقوال مختلف، سندها و توضیحات فراوانی در این باره در آرشیو اسناد انقلاب اسلامی موجود است که با ارجاع به آنان می توان ذهنیت های نادرست و شایعات موجود در این باره را اصلاح کرد. حتی می توان با انتشار و پژوهش درباره این اسناد، سوژه همیشگی رسانه ها و تریبون های معاند، برای بهره برداری از این فضای تاریک را از دست شان ربود.

گویی اما عزمی در این باره جزم نشده که باری از مظلومیت بهشتی را، حتی بیش از سه دهه بعد از شهادتش سبک تر کند. از این رو، نویسنده برآنست که با تحقیق در میان اسنادی که در دسترس همگان قرار داده شده، به بررسی بخشی از این فعالیت های مهم و اثرگذار وی بپردازد.

یکی از مهم ترین نمونه های این جریان، ملاقات شهید بهشتی و هایزر است. ملاقاتی که همواره در طول تاریخ پس از انقلاب اسلامی، در هاله ای از ابهام قرار داده شده و سخنی از جزئیات آن به میان مردم و رسانه ها آورده نشده است.

درخواست هایزر برای ملاقات با بازرگان و بهشتی

اصل جریان هایزر از میان خاطرات وی خارج و در میان اهالی سیاست پخش شد. ماجرا از این قرار است که هایزر در کتاب خاطراتش درباره جریان کودتای آمریکا و پهلوی در روزهای آخر حکومتش در ایران، چنین می نویسد: «من برای بررسی این مساله مخفیانه به تهران آمدم که کودتا چگونه میسر است و آیا اصلا به مصلحت هست یا نه؟ پس از بررسی ‌های بسیار، از واشنگتن دستور رسید که دولتی قوی به رهبری شاهپور بختیار تشکیل شود؛ در صورتی که با این کار شکست کودتای نظامی انجام خواهد شد.»

اکثریت قریب به اتفاق گزارش هایی که در این باره نوشته شده است، در ادامه می گوید: هایزر جلسات پرتعداد خود با فرماندهان رژیم سلطنتی را ادامه می ‌دهد اما در یکی از این جلسات پیشنهاد عجیبی به فرماندهان شاه می‌ دهد، «ملاقات با بازرگان و بهشتی»

در حقیقت هایزر می خواهد که برای شناخت بهتر جریان انقلاب، به دیدار دو تن از نیروهای انقلابی برود که در حوزه ارتباط گیری با غیر انقلابیون فعال تر هستند. از این روست که بهشتی و بازرگان به وی معرفی می شوند.

ارتشبد قره ‌باغی رئیس ستاد مشترک ارتش ماجرای پیشنهاد هایزر به تیمساران رژیم طاغوت را اینگونه روایت می‌کند: «هایزر گفت: فکر می‌ کنم که خوبست شما (تیمسار قره‌باغی) با مهندس بازرگان و دکتر بهشتی نمایندگان جبهه مخالفین و (امام) خمینی ملاقات کنید! و بدون اینکه منتظر جواب از طرف من بشود بلافاصله از ژنرال گس (رئیس هیات مستشاران آمریکا در ایران) خواست که شماره تلفن آنها را برای ما بیاورد.

ژنرال گس از دفتر خارج شده و در مراجعت چند شماره تلفن آورده روی میز گذاشت. ژنرال ‌هایزر اظهار کرد: اینها شماره تلفن دکتر میناچی است، هر موقع بخواهید ایشان ترتیب ملاقات آنها را با تیمسار خواهد داد.»

از ظاهر این جریان پیداست که هایزر بیش از این در خاطراتش چیزی از ملاقات با بهشتی نقل نکرده است. شائبه ملاقات هایزر و بهشتی در حد یک شایدِ تاریخی باقی مانده است، اما نکته مهمی که در این راستا باید به آن توجه کرد، اظهار نظر شخص شهید بهشتی در این باره است.

ابراهیم یزدی در کتاب جلسه پرسش و پاسخ دکتر بهشتی در ۱۸ بهمن ۱۳۵۸ در این باره بند مهمی آورده است که البته رسانه های خودی و نزدیک تر به بدنه انقلاب اسلامی همواره از انتشار آن سرباز زده اند. در این کتاب، درباره ملاقات با ژنرال رابرت هایزر، از فرماندهان عالی رتبه ارتش آمریکا، شهید بهشتی این چنین گفته بود: «من هیچ برخوردی نداشتم که فردی به نام هایزر در آن وجود داشته باشد. مگر اینکه کسی بدون این نام در برخوردها حضور داشته و شرکت داشته باشد. به هر حال دیدار و قراری با شخصی به نام هایزر برایم گذاشته نشده بود تا دیداری داشته باشم.»

همچنین در گفت و شنود دیگری این مساله بار دیگر مطرح شد که بهشتی در پاسخ گفت: «من با ایشان(هایزر) آشنایی نداشته ام و تا آنجا که به خاطر دارم ملاقاتی هم نداشته ام. در موقعی که شورای انقلاب تشکیل شده بود، این صحبت به میان آمد که سران ارتش از طریق آقای مهندس بازرگان تماس گرفته بودند، چون آن موقع آقای مهندس بازرگان هم عضو شورای انقلاب بودند، سران ارتش از طریق آقای مهندس بازرگان تماس گرفته بودند که می خواهند با بعضی از اعضای شورای انقلاب ملاقاتی داشته باشند. از جمله پیشنهاد شد که در این ملاقات من هم شرکت کنم. ولی من به دلایلی در این ملاقات شرکت نکردم. اگر هایزر در آن جمع سران ارتش در آن موقع بوده و ملاقاتی با بعضی از اعضای شورای انقلاب که در آن جمع حضور داشتند، داشته، اطلاعی ندارم. ولی تا آنجا که بخاطر دارم با او هیچگونه ملاقاتی نداشته ام…»

جالب اینجاست که وی در ادامه اینگونه می گوید: «در عین حال لازم می دانم این مطلبی را که در مصاحبه های پارسال هم گفته ام تکرار کنم که اگر حل و فصل مسایل ایران ایجاب می کرد که هایزر را بپذیرم، می پذیرفتم. اگر ایجاب می کرد و وظیفه بود، می پذیرفتم. آنچه می گویم فقط به عنوان این است که چنین واقعیتی نبوده است و نمی خواهم بگویم که آن دوستانی که رفته اند و صحبت کرده اند کار بدی کرده اند. چون آنها بر طبق وظیفه ای که شورای انقلاب به عهده آنها گذاشته بود، عمل کرده اند.»

شنفتن از این جریان به قدر کافی گویای مظلومیت بهشتی هست. نگارنده در این بند تنها به احترام مرام این بزرگ مردِ اسلام، سکوت می کند…!

کاســه هایی داغ تر از آش!

همچنان که پیش از این هم اشاره شد، مرور گزارشات و اقوال مختلف در این باره نشان از آن دارد که یاران و همراهان بهشتی همواره سعی داشته اند که اصل این ماجرا را به سمع عموم نرسانند. چنانکه هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای در این باره، ابتدا دیدار هایزر و شهید بهشتی را نادرست می داند و درست در بند بعدی سخنانش، از احتمال وقوع این دیدار می گوید.

آیت الله هاشمی در گفت‌و گو با روزنامه همشهری در این باره می‌گوید: «دیدار شهید بهشتی با هایزر که شایعه بود. هیچ‌ وقت از شهید بهشتی نشنیدم که ایشان بگویند مذاکره کرده ‌اند ولی در مجموع این کارها در آن زمان تابو نبود؛ ملاقات و مذاکرات انجام می ‌شد.»

وی در همین راستا این گونه ادامه می ‌دهد: «مثلا ۳-۲ ماه قبل از پیروزی انقلاب که از زندان آزاد شدم و آن موقع امام در پاریس بودند، آقای مطهری از من برای جلسه‌ ای در منزل خودشان دعوت کردند که وقتی رفتم، دیدم آقایان منتظری، شهید بهشتی و دوستانی که انقلاب و مبارزه را اداره می‌کردند، جمع هستند. آقای مقدم، رئیس ساواک هم آمد. قرار بود آقای منتظری به پاریس بروند و با امام ملاقات کنند. مقدم آمده بود که مسائل را توضیح بدهد.»

بسیاری از دانشجویان خط امام که اکثر آنها امروز به عنوان چهره های سیاسی و اجرائی در کشور فعال هستند، نیز در این باره نظرات ضد و نقیضی دارند. برخی با صراحت از دیدار هایزر و مذاکره اش با بهشتی سخن می گویند و برخی نیز قویا احتمال چنین دیداری را نیز دور از ذهن می دانند.

رسانه ها و تریبون های خبری نیز در این میان کم لطفی تاریخ را در حق این شهیدِ مظلوم تمام کرده اند و در گزارشات متعدد، حتی اشاره ای نیز به اظهارات خود بهشتی در این باره نداشته اند. یک خبرگزاری داخلی از مهم ترین تریبون هایی بود که بنای این شبهه را بر اساس اظهاراتی گذاشت که حتی در خاطرات هایزر نیز با قطعیت به ثبت نرسیده و سخنی از کم و کیف آن به میان نیامده است.

بدتر از همه اینکه حتی اشاره ای به این اظهارات در کنار احتمالات نشده و گوئی نگارنده گزارش، اندک توجهی به یادداشت های بنیاد شهید بهشتی در این باره نداشته است!

http://media.mehrnews.com/d/2016/07/03/4/2128005.jpg

به این نوشته امتیاز بدهید!

م. موسوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×