شاید کمتر کسی در حوزه کاری رضا چلنگر وجود داشته باشد که تسلط و حافظه قوی مثل او را داشته باشد. رضا چلنگر، مترجم سپاهان که دومین سال حضور در تیم را تجربه میکند در گفتگویی تفصیلی صحبتهای زیادی را مطرح کرده است که مهمترین ان به تماس مقامات پرسپولیس با او پیش از بازی این دو تیم بوده است، صحبتهایی که می تواند رویکرد و خط مشی برخی از مدیران قرمز را مشخص کند.
دو قوطی سرلاک من را به فوتبال آورد
در اولین سوال از چلنگر پرسیدیم چه شد که به دنیای مترجمی و فوتبال آمدید که جواب جالب و البته مفصلی دریافت کردیم «در کل من کارمند وزارت خارجه هستم و در کرواسی کارهای سفارت ایران را انجام میدادم. جالب است بدانید داستان مترجمی من خیلی اتفاقی و از دو قوطی سرلاک(غذای بچه) آغاز شد! حکایت اینگونه بود که در تیرماه ۷۹ بعد از اینکه من در سال چهارم کار کردنم در سفارت بودم تصمیم گرفتم که به ایران بیایم زیرا حال پدرم خیلی ناخوشنود بود و خودم هم دیگر نمیخواستم بیشتر از این در سفارت بمانم. در همین حین وقتی در یکی از روزهای پایانی حضورم در کرواسی به یک فروشگاه بزرگ برای خرید سوغات برای خانوادهام رفته بودم دکتر یانکوویچ را دیدم که هم دوره من در دانشگاه بود و اتفاقاً پای جواهیر سوکای را هم او عمل کرده است. »
اما شاید نقطه عطف آغاز ماجرای مترجمی او اینجا باشد «دکتر یانکوویچ که در آن زمان پزشک تیم ملی ایران در دوره سرمربیگری آقایان ایویچ و طالبی بود، دو بسته غذای بچه را به من داد تا برای یکی از دوستانش در فدراسیون فوتبال ببرم. به او گفتم من ۱۵-۱۶ سال ایران نبودم و شنیدهام که تهران هم خیلی بزرگ شده است و درست آدرس و تلفن بنویس تا بتوانم پیدا کنم. او این کار را کرد و فردای آن روز با کاروان تیم استقلال که در آنجا اردو زده بود به ایران بازگشتم. به کمک راننده تاکسی در آخر توانستیم فدراسیون فوتبال و آقای وزیری که در امور بین الملل کار میکرد را پیدا کنیم و سپس آن بستهها را به او دادم. وقتی با او صحبت میکردیم از من پرسید چه زبانهایی بلدی و من هم گفتم کروات، ترکی استانبولی، انگلیسی و خودم هم که ترک آذری هستم و فارسی که زبان اصلیمان است. او از من شماره تماس خواست و چون آن زمان تلفن همراه تازه آمده بود و من هم نداشتم شماره خانه خودمان را دادم.»
اما میرسیم به دی ماه ۷۹ «۵ ماه از این قضیه گذشت و در دیماه ۷۹ وقتی یک روز به خانه آمدم مادرم که سواد قرآنی داشت گفت از کمیسیون یا کنوانسیون(!) فوتبال شخصی به نام وزیری زنگ زد. من در ابتدا به خاطر نیاوردم اما بعد از مدتی که فکر کردم آقای وزیری را به خاطر آوردم. او بعد از ظهر دوباره زنگ زد و گفت یک مهمان خارجی داریم و اگر ممکن است برای ترجمه به هتل استقلال بیا و به ما کمک کن. من هم دوباره با آژانس به آنجا رفتم. او به من نگفته بود چه کسانی قرار است بیایند و سپس یک آن دیدم درب آسانسور باز شد و بلاژویچ، برانکو ایوانکویچ و دارکو دراژیچ باهم از آسانسور خارج شدند. برای مذاکره به طبقه دهم هتل که اتاقشان بود رفتیم و از ساعت ۱۱ صبح تا ۶ بعد از ظهر از ب بسم الله تا ن پایان قرار داد یک بند ترجمه میکردم، بعد از آن هم به فدراسیون در مجموعه شهید کشوری رفتیم و قرارداد امضا شد.»
گویا بلاژویچ، رضا را پسندیده بود و نمیخواست او را به راحتی از دست دهد «وقتی خواستم بروم آقای بلاژوویچ از من خواست که فردا صبح به هتل بروم، من که جا خورده بودم به احترام آن مرد بزرگ که در جهان شناخته شده بود قبول کردم و فردا صبح به محل اقامت او رفتم. وقتی صبح روز بعد به هتل رفتم او مرا حسابی تحویل گرفت و از من خواست فردا صبح هم دوباره به هتل بروم و این بار یک روزنامه ورزشی هم برای او بخرم. من زیاد اهل ورزش نبودم اما میدانستم روزنامه ورزشی در کشور وجود دارد و اتفاقاً یک روزنامه ابرار ورزشی خریدم و صبح روز بعد به هتل رفتم. در هتل این بار برانکو ایوانکویچ هم همراه بلاژویچ بود و در کافی شاپ هتل نشستیم و قهوه سفارش دادیم. بلاژویچ شروع به ورق زدن آن روزنامه کرد و از من خواست قسمتهای مختلف روزنامه را همزمان برایش ترجمه کنم البته به طور تخصصی زبان فوتبالی را نمیدانستم چون زیاد اهل فوتبال نبودم. در قسمتی او از من خواست یک مقاله را ترجمه کنم و جالب اینکه در میان ترجمه کردنم او و برانکو به هم چشمک میزدند. بعد از اینکه خواستم بروم او از من خواست فردای آن روز هم بیایم، من گفتم فردا دیگر برای چه، و او گفت حالا تشریف بیاورید…»
و مترجم دوست داشتنی اینگونه وارد فوتبال ایران شد «به همین منوال من ۱۵ روز صبح تا ظهر به هتل بلاژویچ میرفتم اما یک روز به او گفتم با تمام احترامی که برای شما قائل هستم کار و زندگی دارم و بگذارید من بروم، او هم گفت باید قرارداد امضا کنی و مسئول رسانهای من شوی. من که نه پدرم فوتبالی بود نه مادرم تعجب کرده بودم. در نهایت پیش آقای دانشور که آن زمان دبیرکل بود رفتیم. آقای دانشور هنگام امضای قرارداد به من گفت اینجا ماهانه ۲۲۰ هزار تومان بیشتر نمیدهیم، میخواهی یا نمیخواهی؟! من یک نگاهی کردم و گفتم فرقی نمیکند که، به من گفتهاند قرارداد امضا کن و اصلاً بحث پول و این چیزها در میان نیست. اینگونه شد که من به فوتبال آمدم.»
او در پاسخ به این سوال که آیا از این مسیر خوشحال هستید اینگونه پاسخ میدهد: «از این مسیر خوشحال هستم چون تجارب زیادی به دست آوردم هرچند پول زیادی به دست نیاوردم اما تجربه گرانبهایی بدست آوردم. در این دوران با افراد زیادی از لایههای مختلف اجتماعی آشنا شدم.»
قطبی قبلهاش را بعد از شکست گم کرده بود
با توجه به شنیدههای پیشین از چلنگر در مورد اینکه آیا تاکنون تیم را به جای مربی کوچ کرده است میپرسیم که میدهد «نه به هیچ وجه چنین اتفاقی نیفتاده است اما دو بار به صورت اتفاقی پیش آمده است. یک بار زمانی که در تیم ملی به همراه ایوانکویچ در تیم ملی بودم در بازی با توگو در حین بازی میدانستم که چند دقیقه دیگر او میخواهد محمد علوی را به عنوان هافبک دفاعی به زمین بیاورد به همین دلیل قبل از اینکه برانکو بخواهد او را صدا کند من صدایش کردم و او هم آمدم و قشنگ وقتی در حال بستن بندهای کفشش بود برانکو از من خواست علوی را صدا بزنم که من به او گفتم او اینجا در کنار شماست. او وقتی چنین چیزی را مشاهده کرد به من گفت خب دیگر کوچ کردن را شروع کردهای در اینجا!(باخنده).
اما مورد دوم جالبتر است «یک مورد دیگر زمانی بود که با بگوویچ در تیم پاس همدان مشغول بودیم و در جام حذفی باید در همدان به مصاف پرسپولیس میرفتیم. بگوویچ واقعاً مربی خوبی بود، او قبل از بازی سیستم تیم را ۴-۲-۳-۱ را انتخاب کرد و دستور داده بود پشت نیمه زمین بازیکنان فقط دفاع کنند و فقط ضد حمله بزنیم. تنها جایی که من دست بردم آنجا بود که گوشهای کناری را آزاد کردم و دقیقاً بر خلاف صحبتهای بگوویچ ترجمه کردم. گفتم دفاعهای کناری هم به بالهای کنار کمک کنند منتها یکی از آنها که رد شد، دومی عقب بماند و بیشتر پیش نرود. جالب اینکه بگوویچ نیز اصلاً متوجه نشد در حالی که بازی آهنگی هجومی به خود گرفته بود اما بگوویچ قصد دفاع و ضد حمله داشت. جای شما خالی، ۴ اخراجی گرفتیم، ۳ گل زدیم و ۳ گل نیز خود بچهها نزدند. ۳ گل بازی را مهدی جعفرپور زد که تا سال گذشته هم در سپاهان بود.»
چلنگر برای قطبی که آن زمان سرمربی پرسپولیس بود کری خوانی هم میکند «یادم است افشین قطبی بعد از بازی قبله خود را گم کرده بود و در کنفرانس خبری نشسته بود و از زمین یخ زده و داور حرف میزد و میگفت برای استقلال و پرسپولیس نباید چنین داورانی انتخاب شوند…!»
او در مورد مهدی جعفرپور اینگونه صحبت میکند «مهدی بازیکن فوق العاده خوبی است اما نمیدانم بعداً چه اتفاقی افتاد که افت کرد. آن زمان من در خاطر دارم که سرعت بالایی داشت و ما زمانی که او را بک راست، هافبک راست یا مهاجم نوک میگذاشتیم هیچکس به پایش نمیرسید.»
اول فصل وحشتناک به دنبال کرانچار بودند ولی بعد گفتند…!
چلنگر در یک مقطع از فصل و پس از جنجالهایی که بر سر بازی سپاهان و پرسپولیس در آمد وقتی با مصاحبههای بعضی از پرسپولیسیها علیه کرانچار رو به رو شد موضع گیری کرد و از درخواست ابتدای فصل پرسپولیس از او پرده بر میدارد «اول فصل وحشتناک دنبال کرانچار بودند و من هم عمداً وقت را نگه داشتم که ببینم تکلیف او اول با سپاهان چه میشود.»
وقتی از چلنگر در مورد برجسته نشدن صحبتهای میپرسیم اینگونه پاسخ میدهد «من فقط در دو مورد صحبت کردم آن هم زمانی بود که ما پرسپولیس را در اصفهان ۲ بر صفر بردیم و ای کاش میثم حسینی هم اخراج نمیشد. به لحاظ تاکتیکی ما کاملاً سوار بر بازی بودیم. ما فصل گذشته نیز در دو بازی با استقلال کاملاً نا بهنگام در همان نیمه اول اخراجی دادیم اما هم در نیمه نهایی جام حذفی و هم در لیگ استقلال را کاملاً مهار کرده بودیم به طوری که استقلال نفس نمیتوانست بکشد. به هر حال وقتی ۱۰ نفره میشوید باید همه چیز از جمله کادر مدیریت و هواداران را مدنظر قرار دهید و حریف را تحت فشار قرار دهید یا پاسخ مناسبی در بازی بدهید.»
او صحبتهایش در مورد آن بازی جنجالی را اینگونه ادامه میدهد «پرسپولیس در آن بازی اصلاً نمیتوانست کاری کند، در آن بازی خلعتبری فقط آن وسط ایستاده بود و فقط مشاهده میکرد توپها چگونه در ۶۰ متری سرش چپ و راست میشود. فقط توپهای هوایی نتیجه نمیدهد تازه اگر روی زمین هم میآوردند نتیجه نمیداد. بعد از آن بازی که اتفاقاتی رخ داد پرسپولیسیها مصاحبههایی کردند که به هر حال طبیعی بود، در هر صورت آنها باشگاه بزرگی هستند من چون با آنها بودهام میدانم جداً کار کردن در آنجا سخت است و شما در آنجا باید طوری سعی کنید هوادار را راضی کنی تا آرامش به تیم برگردد اما نه به هر قیمتی.
مترجم کرانچار که اصلاً از صحبتهای پرسپولیسیها راضی نبود خاطرنشان میکند «در هر صورت مصاحبه هم حد و مرزی ندارد، آقای دایی ابتدا یک سری صحبتهایی در مورد آقای کرانچار مطرح کرد که آقای کرانچار خودش شخصاً پاسخ داد و من هم که فقط کارم ترجمه بود وظیفهام را انجام میدادم. من شخصاً برای علی دایی احترام ویژه ای قائل هستم زیرا هرچند سن من از او بیشتر است اما مثل برادر بزرگتر من است و خیلی او را دوست دارم. جلوتر که رفتیم نفراتی مثل سید جلال حسینی و بهزاد غلامپور را دیدم که شروع به مصاحبه کردهاند. واقعاً من از بهزاد خیلی تعجب کردم که چنان صحبتهایی کرده بود.»
البته چلنگر فقط یک بار در آن زمان مصاحبه کرد، او میگوید «در آن زمان من فقط با یک سایت مصاحبه کردم و دیگر هم مصاحبهای انجام ندادم، میگفتند طرف دائم الخمر است و فلان و بهمان! آقا جان اگر طرف دائم الخمر است چطور سالی یک قهرمانی میآورد؟! پس حتماً بودن خیلی خوب است که با قهرمانی توام است! بعد از آن آقای رویانیان صحبتهایی را مبنی بر ممنوع الخروج بودن کرانچار مطرح کرد که گفتم آقای رویانیان شما که علی پروین، آرش فرزین و حبیب کاشانی را فرستادی جلو حتی خودت هم آمدی جلو، دنبال این مربی میگشتید که جلوی ۳۰ میلیون هوادار یک دائم الخمر ممنوع الکار را سرمربی کنید؟! آنگاه جواب ۳۰ میلیون را چه میدادید؟ نمیشود که ما هیچ چیزی نگوییم و شما هرچه دلت میخواهد بگویید!
پرسپولیسیها مجبورند گاهی اوقات جوسازی کنند یا عقب نشینی
از چلنگر در مورد رفتارهای روابط عمومی پرسپولیس که در بسیاری از اوقات مورد رضایت طرفداران دیگر تیمها نیست اینگونه توضیح میدهد «این حرکات و رفتار از سوی پرسپولیسیها طبیعی است و شما این امر را یک چیز غیر عادی فرض نکنید. شما اگر ابعاد این قضایا را گستردهتر کنید میبینید آنها برابر ۱۰،۲۰ یا ۳۰ میلیون هوادار از اقشار مختلف قرار دارند. طبیعتاً باید گاهی جوسازی کرد، بر جو سوار شد یا عقب نشینی کرد. من هم اتفاقاً در روابط بین الملل پرسپولیس یا حتی در روزنامه پرسپولیس کار میکردم و میدانم که کار سختی دارند و باید آنها را درک کرد ولی نه به قیمت توهین کردن. بله گاهی اوقات باید یک واقعیت را برجسته کنید اما نه اینکه بیش از حد پر و بال دهید.»
رویانیان گفت میدانم در تمرین سپاهان چه میگذرد
اما سوالی که شاید در ذهن خیلی از هواداران سپاهان است این بود که آیا قبل از فینال جام حذفی پرسپولیسیها با رضا چلنگر صحبت کرده بودند یا خیر، این سوال را از مترجم سپاهان که کارمند باشگاه پرسپولیس هم بوده است پرسیدیم و خواستیم صادقانه پاسخ بدهد، او میگوید «یادم است روز جمعه بود که برنامه ورزش و مردم آقای بهرام شفیع پخش میشد و آقای رویانیان در آن برنامه میگفت بله با بازیکنان ما تماس گرفته شده، از جمله نیلسون و چند نفر دیگر و چون من پلیس هستم همین الآن میدانم در تمرین سپاهان چه خبر است! ما در رختکن سپاهان این صحبتها را میدیدیم و پس از حرفهای او اول در همان رختکن دیدم که همه چپ چپ به من نگاه میکردند و من هم با خنده میگفتم به جان خودم من نیستم! در حالی که برنامه داشت پخش میشد و من هم در رختکن پای تلویزیون بودم.
قسمت جالب اما در هنگام تمرین در همان روز است «بعد از آن برای تمرین به زمین رفتیم که ناگهان یکی از هواداران که ریش زیادی هم داشت گفت تو و آقای کرانچار پرسپولیسی هستید و قطعاً برابر پرسپولیس وا میدهید! این صحبتها حقیقتاً خیلی به من برخورد، به طرف او برگشتم و گفتم ببین اگر رفتیم و وا ندادیم تکلیف چیست؟ گفت خب دیگر کاری است که شده است، گفتم نه دیگر، یک شرط با هم میبندیم، اگر رفتیم و با جام برگشتیم تو ریشهایت را میزنی! او هم با قاطعیت گفت قبول! میزنم و ما دو نفر جلوی همه آن شرط را بستیم. بعد از قهرمانی که به اصفهان آمدیم تا به امروز من دیگر او را ندیدهام و دیگر سر تمرین نمیآید! البته شاید هم ریشهایش را زده و دیگر قابل تشخیص نیست یا اصلاً جلو نمیآید(با خنده)»
او اما کاملاً جدی میگوید «من وقتی تحت قراردادی به سپاهان میآیم یعنی باید همه گونه در اختیار باشگاهم باشم یا اگر نمیخواهم اصلاً امضا نکنم. خیلی راحت.»
چلنگر اما بالاخره میگوید پرسپولیسیها با او تماس داشتهاند یا خیر «شب قبل یا دو شب قبل از بازی فینال یکی از مدیران ارشد یک تماس نه چندان زیادی با من گرفت و از من درباره مصدومان پرسید که من هم همان صحبتهایی که کرانچار در مورد مصدومان کرده بود را بیان کردم اما او یکدفعه برگشت و گفت حاجی میگوید تو بودی که با نیلسون و بقیه تماس گرفتهای! من وقتی دیدم او حرف خودش را میزند گفتم ببین، همدیگر را در زمین بازی میبینیم و گوشی را قطع کردم. رفتیم و بعد از بازی دیدم سرش را پایین انداخت و به رختکن رفت و بیرون هم نیامد.»
پس از این صحبتها وقتی از چلنگر پرسیدیم که منظورش آقای شیرینی فقط به گفتن یک جمله با خنده بسنده کرد «من اسمی نبردم!»
پرسپولیس پنج- شش بازیکن آس فعلی سپاهان را میخواست آن طرفی قبضه کند
چلنگر با بیان اینکه در زمان فینال جام حذفی اصلاً کارمند پرسپولیس نبوده است میگوید «من با پرسپولیس تا ساعت ۲۴ روز ۳۰ اسفند تحت قرارداد بودم و از آن پس قرارداد من تمام شد. ۳ حقوق، یک سنوات و یک عیدی به من بدهکار ماندند که سر جمع همه اینها بین ۹ تا ۱۰ میلیون میشود اما من هرگز نه به زبان آوردم نه شکایتی کردم و نه شکایتی خواهم کرد.»
او یک خاطره جالب هم در همین مورد تعریف میکند «سه ماه بعد از پایان قراردادم هنگامی که فصل به پایان رسیده بود و کرانچار هم با سپاهان تمدید کرده بود، سردار رویانیان به من زنگ زد و پیغامی در مورد بازیکنان آن زمان ما که خیلی هم سر و صدا کرد مثل دهنوی، خلیل زاده و… را به من داد تا به آقای کرانچار بدهم. خلاصه او قصد داشت پنج- شش بازیکن آس ما را آن طرفی قبضه کند و گفتند این را به کرانچار بگو. من هم پاسخ دادم به احترام شما و خدماتتان حتماً میگویم اما من کارمندت نیستم، تا این حرف را زدم دیدم که پای تلفن جا خورد، به او گفتم میتوانید قرارداد مرا نگاه کنید، از آقای شیرینی بخواه ایشان پرونده مرا در بایگانی نگاه کند و ببینید سه ماه پیش قرارداد من تمام شد. بعد گفتند بیا و تمدید میکنیم و این مسائل اما من گفتم دیگر نیازی نیست، اگر نیاز بود همان موقع تمدید میکردید، حالا اگر میگویید تمدید میکنیم یعنی کل انداختن با سپاهان. حتی گفتند هرچه سپاهان میدهد ما بیشترش را میدهیم اما گفتم حرف سپاهان را نزن، حرف خودت را بزن.»
بنگر دو ماه قبل از پایان لیگ با پرسپولیس بسته بود
صحبت از پیوستن محسن بنگر و جلال حسینی به پرسپولیس شد که مترجم سپاهان اینگونه افشاگری میکند «من طبق شواهدی دو ماه قبل از اینکه سپاهان قهرمان لیگ شود اطلاع داشتم که با پرسپولیس قرارداد امضا کردهاند. میدانم زمانی که هنوز لیگ به پایان نرسیده بود و سپاهان در کوران مسابقات بود، او قراردادش را امضا کرده بود ضمن اینکه اگر نگاه کنید امسال در موج بعدی، تعدادی از نفراتی که ما در سپاهان داریم را فقط پرسپولیس دست رویشان گذاشته بود. نه استقلال، نه تراکتور و نه فولاد.»
با بعضی از مربیان روی یک فرکانس میافتیم
عکسی که در یک نشست خبری از کرانچار و چلنگر در حال آب خوردن گرفته شده است عکس جالبی است که گویا چلنگر آب خوردن کرانچار را هم ترجمه کرده است، مترجم سپاهان در این مورد میگوید «بله اتفاقاً من هم یک بار این عکس را در یکی از سایتها دیدهام و واقعاً تعجب کردم که چه کسی چنین عکسی از ما انداخته است. ببینید با بعضی از مربیان اصلاً دست خودم نیست، نه اینکه من یا آن مربی چنین کاری انجام میدهد، خیر. با بعضی از مربیان واقعاً مچ میشویم و دقیقاً روی یک فرکانس میافتیم. با برانکوویچ، بلاژویچ و کرانچار اینگونه است اما با بگوویچ و دراژیچ اینگونه نبود. نمیدانم چرا با بعضی از مربیان مچ نمیشویم اما با بعضی دیگر مچ میشویم و چنین صحنههایی پیش میآید.»
خانم، بچه ها سپاهانی دو آتشه شده اند
اما به عنوان سوال آخر از چلنگر در مورد تعلق خاطرش به سپاهان میپرسیم که اینگونه پاسخ میدهد «بیشتر تعهد کاری است اما آنقدری است که خانم و بچههای من هنگام بازیهای حساس سپاهان دست در دست هم پای تلویزیون از دقیقه یک بازی تا ثانیه آخر شروع میکنند به هیجان زده شدن، تشویق کردن و جیغ و داد کردن!»