کانال تلگرام پایگاه خبری شمس
39

شعری از شهریار درباره پاییز

شناسه خبر: 412 - چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - سرویس: فرهنگی ادبی - چاپ - نویسنده: میلاد زارع

بیا که طعنه به شیراز میزند تبریز
شب است و باغ گلستان خزان ریاخیز

ستاره، گرچه به گوش فلک شود آویز
به گوشوار دلاویز ماه من نرسد

گشوده پرده‌ی پائیز خاطرات‌انگیز
به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا

بهار عشق و شبابست این شب پائیز
چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز

به عشوه باز دهندش به باد رخت و جهیز
عروس گل که به نازش به حجله آوردند

به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز
شهید خنجر جلاد باد می‌غلتند

بهار سبز کجا وین شراب سحر آمیز
خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد

باین صحیفه رسید است دفتر تا نیز
خزان صحیفه‌ی پایان دفتر عمر است

شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز
به سینمای خزان ماجرای خود دیدم

به غیر خون دلم باده در پیاله مریز
هنوز خون به دل از داغ لاله‌ام ساقی

دمی که بی تو به سر شد چه قسمتی ناچیز
شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد

که یاد تست مرا یادگار عمر عزیز
عزیز من مگر از یاد من توانی رفت

پریوشا، تو ز دیوانه میکنی پرهیز
پری به دیدن دیوانه رام می‌گردد

مگر به حجله‌ی شیرین گذر کند پرویز
نوای باربدی خسروانه کی خیزد

که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز
به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک

که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری شمس در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    شما هم دیدگاهی برای این مطلب ارسال کنید

    تمامی حقوق این سایت برای پایگاه خبری شمس محفوظ می باشد. طراحی شده توسط میلاد