» عمومی » سرگرمی » اشعار وفات حضرت معصومه (س)
سرگرمی

اشعار وفات حضرت معصومه (س)

بهمن 11, 1393 0010

کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا

 

گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشـکل می شود پیـــدا

 

ز هر دلــشوره ای دل را به دریــای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا

 

دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا

 

دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا

 

بدون زهر هم معصو مه ی دور از رضا می مرد
مـــثالش زینـب کبـــری، دلایـــل می شود پیــدا

 

سالگرد رحلت حضرت فاطمه معصومه, مداحی وفات حضرت معصومه

شعر رحلت حضرت معصومه (س)

 

نور خدا در رسول اكرم پیدا
كرد تجلی زوی به حیدر صفدر

 

وز وُی تابان شده به حضرت زهرا
اینك ظاهر دخت موسیِ جعفر

 

آبروی ممكنات جمله از این نور
گرنبُدی باطل آمدند سراسر

 

دختر چون این دو از مشیمه قدرت
نامد و ناید دیگر هماره مقدر

 

آن یك، امواج علم را شده مبدأ
وین یك افواج حلم را شده مصدر

 

آن یك بر فرق انبیا شده تارُك
وین یك اندر سر، اولیا را مِغْفر

 

آن یك در عالم جلالت، كعبه
وین یك در مْلك كبریایی مُشْعُر

 

لم یُلِدُم بسته لب و گرنه بگفتم
دخت خدایند این دو نور مطهر

 

آن یك بر مْلك لایزالی، تارُك
وین یك بر عرش كبریایی، افسر

 

آن یك خانه مدینه كرده مزین
صفحه قم را نموده این یك، انوار

 

خاك قم این كرده،‌از شرافت، جنت
آب مدینه نموده آن یك، كوثر

 

عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلكه بهشتش یُساوْلی است برابر

 

زیبد اگر خاك قم به عرش كند،فخر
شاید گر لوح را بیاید همسر

 

خاكی عجب خاك، آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به كافر

 

شعر رحلت حضرت معصومه, سالگرد رحلت حضرت فاطمه معصومه

 

سلام خواهر قرآن، سلام دختر دین
سلام مادر عصمت، سلاله یاسین

 

سلام دختر طاها و نور و طور سلام
سلام ای گهرِ هفت بحـر نور، سلام

 

تو وارث شرف و احتـرام فـاطمه‌ای
تو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمه‌ای

 

عجیب نیست که بابا به تو سلام کند
و یـا امـام رضـا در بـرت قیـام کند

 

تو پـاره‌ای ز تـن پاک احمدی، بانو
تـو مــادرِ قــمِ آل محمّـدی، بـانو

 

حریـم تـو حـرمِ یازده امام هُداست
مزار گمشده فاطمه در آن پیداست

 

تو شوی نکـرده بـرای تمام خلق، امی
تو زینبِ دگرِ فاطمه، به شهر قمی

 

به حُرمت حَرَمت انبیـا قیـام کنند
زیــارتِ حــرمِ یــازده امـام کنند

 

تـو چـون امـام رضـا دُرّ هفـت دریایی
بـه چشم آل محمــد همیشـه زهــرایی؟

 

سزد که اهل سماوات، خاک پات شوند
خوش آمدی به قم ای اهل قم، فدات شوند

 

خوش آمدی بـه دیار قـم، عمـه سادات
قـدم قدم به قدومت ز اهل قم صلوات

 

به این مقام و به این شوکت و به این اجلال
سـزد امـام رضــا آیـدت بـه استقبـال

 

عجـب نبــود اگــر بــود از ره تجلیـل
زمـامِ ناقــه تــو روی دوشِ جبـرائیل

 

عجب نبـود کــه آن روز از فـراز فلک
به خـاک‌ بوسیَت آیند، فـوج فـوجِ ملک

 

عجب نبـود کـه گوینـد اهل قم، یکسر
که گشته حضرت صــدّیقه وارد محشر

 

عجب نه اهـل قـم ار افتخـار می‌کردند
به جـای شـاخه گل، سر نثار می‌کردند

 

زنان شهـر قـم از هـر طرف، مقـابل تو
ز روی بـام فشاندنـد گـل به محمل تو

 

ز نـاقـه‌ات همگـی احتـرام مـی‌کردند
نهـاده دست به سینه، سلام می‌کردند

 

به احترام تو قم شاخه شاخه گل آورد
جنـایت و ستـم شــام را تـلافی کرد

 

به محفلِ تو فشاندند اشک، جای گلاب
زدند ناله که زینب کجا و بـزم شراب؟

 

به هـر قـدم صلـواتت نثـار می‌کردند
تو را به خانه «موسی‌بن‌خزرج» آوردند

 

به بند ناقه تو، دسته دسته چنگ زدند
ولی به محمل زینب ز بام، سنگ زدند

 

قسم به عـزّت تو، ای به مقدمِ تو درود
که جای عمـه سـادات در خرابه نبود

 

به سوی عمه تو شامیان چو رو کردند
به جای گل، سرِ نی، هیجده سر آوردند

 

به اجر این ‌همه ارضِ ادب، کرامت کن
به روز حشر، تو از اهل قم، شفاعت کن

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

حامد کیانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×