» عمومی » مذهبی و حماسی » خاطرات رزمندگان » نبرد خیبر از آغاز تا پایان/گزارش لحظه به لحظه از یک حمله نا فرجام
خاطرات رزمندگان

نبرد خیبر از آغاز تا پایان/گزارش لحظه به لحظه از یک حمله نا فرجام

فروردین 27, 1393 008

ساعت 20:40، نیروهای لشکر 8 نجف در روی سیل بند شمال غربی جزیره شمالی منتظر رزمندگان لشکر 17 بودند، اما خبری از آنها نبود.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، عملیات خیبر در زمره نبردهای سراسر پر رمز و راز و التهاب‌آور جنگ هشت‌ ساله بود که توسط رزمندگان اسلام انجام شد. لحظه به لحظه این عملیات با حوادث و اتفاقات عجیبی روبرو بوده است. در شماره هفت فصلنامه «نگین ایران»؛ گزارش مستند و پرهیجانی به قلم یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه آقای «سید‌ابوالفضل موسوی» مستقر در «قرارگاه بدر» درج شده که در اینجا بخش‌هایی از آن را می‌آوریم تا خوانندگان گرامی در جریان حوادث روزانه عملیات خیبر از آغاز تا پایان آن (این بار از چشم‌اندازی وسیع‌تر) قرار گیرند.

 ***

ساعت 20:37 روز 3 اسفند ماه، برادر محسن رضایی پس از آن که تمامی قرارگاه‌ها را به گوش کرد؛ پیام آغاز عملیات را این گونه اعلام نمود:

«نام عملیات از جنگ خیبر گرفته شده است که در تاریخ اسلام بیانگر فتح و پیروزی مومنین و شکست صهیونیست‌ها و به قدرت رساندن اسلام عزیز بود. اکنون، تمامی رزمندگان اسلام برای اجرای عملیات خیبر آماده‌اند. من رمز آغاز پیروزی این عملیات را می‌دهم و شما هم برای برادران عزیز رزمنده تکرار کنید و بگویید خدایا به امید تو! ان‌شاءالله با قدرت به دشمن بتازند. رمز موفقیت‌ ما در عملیات این است که حسین‌وار بجنگیم.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، و لاحول‌ ولا قوه‌الا بالله، یا رسول‌الله، یا رسول‌الله، یا رسول‌الله.

به تیپ‌ها و لشکر‌ها بگویید. بعد از واژه رسول‌الله؛ یاد زهرا (س) همچنان، در قلب‌شان باقی بماند و دشمن را تار و مار کنند».

 

 

البته، این رمز زمانی خوانده شد که بچه‌ها در قسمت جزیره وارد عمل شده بودند. ساعت 20:40، نیروهای لشکر 8 نجف در روی سیل بند شمال غربی جزیره شمالی منتظر رزمندگان لشکر 17 بودند، اما خبری از آنها نبود. ساعت 20:40 به علت این که تماس فرماندهی قرارگاه با یگان‌های تابعه هرچه بهتر برقرار و خود فرماندهی در جریان عملیات باشد، برادر احمد غلام‌پور، فرمانده قرارگاه بدر، با کسب اجازه از محسن رضایی بر قایق سوار شد و در هور حرکت کرد. در آغاز، با کانال T شکل معروف به «کانال شهید بقایی» وارد شدیم. سرعت قایق در این آبراه به دلیل عمق کم آن بسیار کند و اگر قایقی از جلو می‌آمد، چند دقیقه‌ای طول می‌کشید تا به یکدیگر راه بدهند. از چهار‌راه احداثی در کانال، گذشتیم و از آنجا که غلام‌پور می‌خواست برای برقراری تماس، خود را هرچه سریعتر به قایق مخابرات در وسط هور برساند، مرتب یکی دو نفر داد می‌زدند: «برو کنار»، «بزن بغل»، «صبر کن تا ما برویم» و هنگام سبقت از قایق‌های دیگر، آنها می‌گفتند: «یواش»، «خیس شدیم» حدود دوازده تا پانزده نفر فشرده به هم در قایق‌ها نشسته بودند. هوا سرد و آب هور هم خنک بود، هنگامی که در اثر عبور قایقی از کنار قایق‌ دیگری به رزمندگان آب پاشیده می‌شد، آنها از شدت سرما می‌لرزیدند. در کنار این کانال، چند قایق هم به گل نشسته بودند.

سرانجام، از کانال T گذشتیم و به نهر زبره وارد شدیم. در کنار نهر، یکی دو قایق خراب دیده می‌شد که یکی از آنها هم چپ کرده بود و از سرنشینان آن خبری نبود. قایق‌های خراب، حرکت قایق‌های دیگر را کند می‌کردند. در سه راهی ریگ، نیز چند قایق حامل نیروهای لشکر 17 سرگردان بودند و نمی‌دانستند که باید کجا بروند و ظاهرا، این چندمین باری بود که نیروهای لشکر 17 به حالت سرگردان مشاهده می‌شدند.

عراقی‌ها که به طور کامل غافلگیر شده بودند، کم کم به خود آمدند و هواپیماهای آنها مرتبا، بالای منطقه عملیاتی منور می‌ریختند. در این میان، صدای آتش توپخانه دشمن نیز به گوش می‌رسید و به تدریج سنگین‌تر می‌شد، اما همه اینها به جبهه طلائیه مربوط بود. از ساعت 20:40 شب تا 1:25 بامداد، به دلیل خرابی بی‌سیم قایق فرماندهی، تماس فرماندهی با یگان‌های تابعه‌اش قطع بود. سرانجام، بخشی از نیروهای لشکر 31 عاشورا با رسیدن به جزیره جنوبی، پل شحیطاط را نیز تصرف کردند و بدین ترتیب، راه فرار دشمن در این قسمت بسته شد. این نیروها سپس، حرکت خود را از روی سیل بند غربی به سمت شمال ادامه دادند. تعداد دیگری از نیروهای لشکر عاشورا به ضلع شمالی جزیره جنوبی زدند و روی سیل‌بند شمالی و جنوبی پخش شدند، اما به علت کمی نیرو کاملا موافق نبودند. برادر مهدی باکری با احمد کاظمی تماس گرفت و گفت نیروهایش را به کمک او بفرستد. از طرفی چون نیروهای لشکر 17 علی بن ابی‌طالب (ع) در آبراه گم شده بودند تا این زمان نتوانستند با لشکر 8 نجف الحاق کنند.

ساعت 20:10 بامداد برادر غلام‌پور با نجف تماس گرفت و گفت: «ما به احمد کاظمی گفته‌ایم که نیروهایش را برای پاک‌سازی جزیره شمالی به کمک نیروهای لشکر 17 بفرستند».

تا ساعت 2:20 بامداد، هنوز الحاق حاصل نشده بود و تماس هم با آنها برقرار نبود. ساعت 2:25 بامداد برادر غلامرضا محرابی برای کنترل کردن محل فرود هلی‌کوپتر‌ به برمائیه جدید نزدیک شد که به او تیراندازی کردند. با لشکر 8 نفر تماس برقرار شد تا دوباره آنجا را پاک‌سازی کنند.

ظاهرا، با آغاز حمله، سربازان عراقی از سیل‌بندها به هور پناهنده شدند و هنگامی که بچه‌ها از آنجا عبور کردند و جلو رفتند، آنها دوباره روی سیل‌بند آمدند. ساعت 2:30 بامداد، برادر غلام‌پور فرمانده قرارگاه بدر ضمن تماس با برادر غلام‌علی رشید گفت: «ما پنج گردان نیرو بیشتر در دست نداریم و این نیروها برای کار به این گستردگی کم است». همین موضوع در تماس باکری‌با غلام‌پور مطرح شد و وی گفت: «ما نیرو کم داریم و برای پاک‌سازی سیل‌بند جنوبی با مشکل روبرو شده‌ایم؛ نیروهای لشکر 8 نجف باید به کمک ما بیایند». غلام‌پور در پاسخ گفت: «لشکر 17 نتوانسته شرق جزیره را بگرد، به دستور رشید قرار شد نخست جزیره شمالی پاک‌سازی و تامین شود و بعد به سراغ جزیره جنوبی بیاییم». سرانجام، ساعت 3 بامداد، بی‌سیم لشکر 8 نجف اعلام کرد: «برمائیه جدید را کاملا پاک‌سازی و با نیروهای لشکر 17 الحاق کرده‌ایم». همچنین، نیروهای نجف، برمائیه جدید را علامت‌گذاری بودند و همه چیز برای آغاز عملیات هلی‌برن آماده شده بود. تعدادی از نیروهای لشکر 17 از طرف غرب و شمال به جزیره شمالی وارد شده بودند که به فرمانده این لشکر برادر مهدی زین‌الدین اطلاع داده شد تا نیروهایش را سریع سازمان‌دهی کند و از پل ارتباطی بین دو جزیره که در اختیار نیروهای لشکر 8 نجف بود، بگذرند، به شرق جزیره جنوبی وارد شوند و ضلع شمالی جزیره را هم پاک سازی کنند. نیروهای لشکر 31 عاشورا نیز توانسته بودند سیل‌بند غربی جزیره جنوبی را پاک‌سازی کنند، اما برای گسترش حرکت خود، پخش شدن در جزیره و رفتن به سمت شرق و جاده وسط جزیره، نیروی کافی در اختیار نداشتند. حدودا ساعت 3 بامداد پس از کنترل پد گوشه جزیره شمالی نخستین هلی‌کوپتر که سرنشینان آن سرهنگ جلالی و علی هاشمی فرمانده قرارگاه شناسایی نصرت سپاه بودند، پرواز کرد و در جزیره فرود آمد. از این به بعد، هلی‌برن نیروها به صورت پرواز تک تک هلی‌کوپترها انجام می‌شد. هوا هنوز تاریک بود و هواپیماهای عراقی مرتبا، منور می‌ریختند. صدای آتش توپخانه کمی سنگین‌تر شده بود. هرچه هوا روشن‌تر می‌شد، عراقی‌ها فرصت بیشتری می‌یافتند و در نتیجه، بر مقاومت آنها افزوده می‌شد.

 

 

ساعت 4:20 بامداد، امین شریعتی، فرمانده قرارگاه حدید، نیز که در وسط هور‌ بود، به قایق غلام‌پور آمد. نزدیک طلوع آفتاب، پتوی نم‌داری را کف قایق خیس پهن کردیم و به نوبت نماز خواندیم. ساعت 6:20 بی‌سیم قرارگاه حدید به صدا درآمد و رسیدن بچه‌ها به پل‌ القرنه را خبر داد. این خبر فرماندهان را خوشحال کرد و بلافاصله، به قرارگاه نجف (محسن رضایی) مخابره شد. از قرارگاه نجف دستور داده شد که نیروهای تیپ قمر بنی‌هاشم (ع) هرچه سریع‌تر به کمک قالیباف بروند. ایشان نیز دستور دادند تا یگان‌ها با توجه به امکانات و نیروهای‌شان پیشروی کنند.

ساعت 7 صبح، برادر حمید باکری، معاون لشکر 31 عاشورا، از روی پل شحیطاط ضمن تماسی گفت: الان، ما با نیروهای لشکر 8 نجف در جزیره جنوبی الحاق کرده‌ایم. بدین ترتیب، نیمه غربی جزیره جنوبی که جزء ماموریت لشکر عاشورا بود، با کمک لشکر 8 نجف پاک‌سازی شد. نیروهای عراقی مستقر در داخل جزیره جنوبی که قصد داشتند از پل شحیطاط فرار کنند، با نیروهای لشکر 31 عاشورا روبرو شدند و بچه‌ها عده‌ای از آنها را کشتند و عده‌ای را اسیر کردند، اما به دلیل کمبود نیرو، نتوانستند از این جلوتر بروند. از طرف دیگر، نیروهای لشکر 17 نیز هنوز موفق به پاک‌سازی کامل شرق جزیره نشده بودند. بدین ترتیب، عملیاتی که باید در همان اوایل شب تمام می‌شد، تا روز بعد ادامه یافت. تا صبح 4 اسفند ماه نیروهای «قرارگاه بدر» توانستند به هدف‌های اولیه (انهدام کمین‌ها) و ثانویه (تصرف جزایر) دست یابند.

صبح روز 4 اسفند‌ماه دو فرمانده از لشکر 31 عاشورا سوار بر موتور از پل شحیطاط گذشتند و تا حدود مثلثی شکل‌ها پیش رفتند و با نیرویی از دشمن روبرو نشدند و غصه آن را می‌خوردند که چرا نیروهای‌شان برای دست‌یابی به اهداف نرسیدند. به علت کمبود نیرو، تنها یک گروهان از لشکر عاشورا از پل شحیطاط گذشت و آن طرف پل به فاصله صد متر یک خاکریز کوچک زد و مستقر شد.

نیروهای این لشکر طرف چپ پل را هم گرفتند، اما هنگامی که به سوی سه‌راهی در روی سیل‌بند به شرق جزیره پیش می‌رفتند، به سوی آنها تیراندازی شد. از طرفی، هنگامی که روی جاده وسط جزیره حرکت می‌کردند، باز به آنها تیراندازی می‌شد؛ بنابراین، مشخصا، لشکر 17 علی بن ابی‌طالب (ع) شرق جزیره را کامل پاک‌سازی نکرده است. طرف راست هم بچه‌ها روی سیل‌بند غربی جزایر مستقر بودند و از خطوط، پدافند می‌کردند. در جزیره شمالی نیز، نیروهای تامین روی پدهای ضلع غربی جزیره شمالی مستقر شدند.

در شب نخست، اصلا آتش سلاح‌های سنگین را نداشتیم. موشک آر.‌پی.‌جی 7 سنگین‌ترین گلوله‌ای بود که به مواضع عراقی‌ها شلیک می‌شد. توپخانه به دلیل دور بودن مسافت، هوانیروز به دلیل اشتغال به هلی‌برن و نیروی هوایی به دلیل نزدیک بودن خط طرف‌های جنگ به یکدیگر، عملا نمی‌توانستند با اجرای آتش، از نیروهای پیاده خودی پشتیبانی کنند. طبق طرح قرار بود در شب نخست، هوانیروز شش گردان نیرو را از ساعت 22 تا 23 با هلی‌کوپتر به جزایر منتقل کند، اما به دلیل اینکه پاک‌سازی جزیره شمالی و محل نشستن هلی‌کوپتر تا ساعت 3 نیمه شب روز بعد طول کشید و از طرفی، هوانیروز در شب نخست از حداکثر امکاناتش استفاده نکرد، این کار صورت نگرفت. همچنین، سقوط یک فروند هلی‌کوپتر شنوک ترابری حامل نیرو، بر اثر اصابت راکت شلیک شده از یک میگ عراقی در هور روی روحیه خلبانان هوانیروز تاثیر منفی گذاشت. از طرف دیگر، به دلیل قطع ارتباط بی‌سیم‌ها، رابطه آنها از جزیره با عقب قطع شده بود. در نتیجه، به رغم مناسب بودن هوا، عملیات هلی‌برن در صبح ادامه نداشت.

ادامه دارد…

پاسداشت سی سالگی «عملیات خیبر»

به این نوشته امتیاز بدهید!

میلاد زارع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×